مینویسم که یادم بمونه دوشنبه 90/2/26 :: 9:56 صبح :: نویسنده : شبنم
اولین سفر در زندگی مشترک بود من این همه مدت بود که معراج میشناختم باهاش زیاد این ور اون ور رفتم اما از وقتی عقد کردیم و رابطمون وارد یه مرحله جدید شده هر وقت میبینمش ازش خجالت میکشم یه بارم بهش گفتم میگه تو دیوونه ای اما دست خودم نیست تو این سفر یه روزه هم همین طور بود ولی در کل خیلی خوش گذشت به خاطر دانشگاهمون مجبور بودیم کوتاهش کنیم . خدا رو شکر معراج خوش مسافرته یه ساعت باهاش بری بیرون انقدر بهت خوش میگذره که اصلا به زمان اهمیت نمیدی در گوشی : ولی نمیدونم چرا یه ترسی تو دلمه خدایا ازت میخوام کاری کنی همیشه به هم اطمینان داشته باشیم و به هم احترام بذاریم آمین پ . ن : پست بعدی درباره فرهنگ طلبگی موضوع مطلب : |
||